اروم بلاغی

وبسایت هواداری باشگاه تراکتورسازی
بروزترين اخبار باشگاه تراکتور سازي آذربايجان مطالب جذاب و خواندنی،رشعر،رمان،دانلود کتاب،آهنگ،فیلم،عکس،آموزش کامپیوترو...

 

جن جانوریست دارای شعور؛ و فیزیکی غیر ارگانیک ؛ که از لحاظ شان وجودی ؛ از دید ادیان پایینتر از

انسان و بالاتر از حیوان جای می گیرد .در فرهنگ فارسی به آن دیو و در فرهنگ عرب به آن جن و در

فرهنگ لاتین demon یا jinn نام گرفته است. جن به معنای چیزی است که؛ پوشیده شده ؛و منظور

پوشیده ماندن او ازحواس ماست.

(بقیه در ادامه ی مطلب)

ادامه مطلب |

 

سرد است

دستهایت را میگویم

میخواهم ببافم کلافی را، ازجنس محبت

....................

گرم است

چشمهایت را میگویم

برای دوباره بودن،برای باهم بودن

....................

زیاد است

فاصله را میگویم

باید بدوم،برای نزدیک شدن

....................

اما فقط

جای پای قدمهایت را می بینم

شاعر:مینا افشین

 

حقیقت تلخ است ولی باید باور کرد که مشکل ما تراختوریها محرومیت مسلمان نیست با نگاه مختصر به چند بازی اخیر تیم تراختور میتوان به این مساله رسید که دست تونی برای تعویض خالی تر از نیم فصل اول شده تعویض های کلیشه ای این چند بازی موید این مساله میباشد که تراختور برای ادامه ی فصل و مهمتر از آن رقابتهای آسیایی با کمبود بازیکن تراز اول مواجه خواهد شد ازدست دادن بازیکنانی نظیر حاج صفی ،حاتمی،آنسلموو نیز مصدومیت فردین عابدینی و میلاد فخرالدینی وحالا ماجرای دوپینگ هافبک کهنه کار تراختوریها ، دست تونی را در پوست گردو نهاده،مشکلی که در صورت مصدومیت احتمالی یکی دو بازیکن دیگر تراختوریها که با این روند پرفشار بازیها دور از ذهن نیست تبدیل به معضلی اساسی برای افت تیمی سرخ پوشان تراختور خواهد شد حال جای این سئوال است که تونی با این همه مشکلات و عدم حمایت لازم از سوی مسئولین چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ معنوی چگونه خواهد توانست این کشتی را به ساحل مقصودی که هواداران آن را قهرمانی تراختور مینامند برساند و نیز سئوال دیگر اینکه آیا برای فصل بعد نیز خواهد پذیرفت که دست به چنین ریسک خطرناکی بزندو سئوالهای دیگر....!!!

ﺩﺧﺘﺮ: ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﻋﻤﻞ ﻗﻠﺐ ﺩﺍﺭﻡ؟

 

ﭘﺴﺮ: ﺁﺭﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ

 

ﺩﺧﺘﺮ: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ؟

 

ﭘﺴﺮ ﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮ

 

ﻣﯿﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺷﮑﺶ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﺪ ﻭ

 

ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ

 

ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

 

...

 

...

 

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ،ﺩﺧﺘﺮﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ

 

ﻫﻮﺵ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ،ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﺎﻡ

 

ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ

 

ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ: ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ

 

ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯽ

 

ﺩﺧﺘﺮ: ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ﮔﻔﺖ ﮐﻪ

 

ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﺣﺘﯽ

 

ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ؟

 

ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ: ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﻧﮓ ﺁﺭﺍﻣﺶ

 

ﺑﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ

 

ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﮐﯽ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﻭ

 

ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ؟

 

ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﭘﺴﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ

 

ﺩﯾﺪﮔﺎﻧﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ،ﺁﺧﻪ ﭼﺮﺍ؟

 

ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ: ﺷﻮﺧﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎ!ﺭﻓﺘﻪ

ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎﺩ ...


این نقاشی توسط پسرکی مکزیکی _ آمریکایی کشیده شده که از بدو تولد از مادرش ایدز گرفته است این نقاشی برنده 16 جایزه بین المللی شده و از آن به عنوان نماد

در اِن جی او های مبارزه با ایدز استفاده می شود
 
ترجمه متن تصویر

I have Aids , please hug me ,I cannot make you sick
من مبتلا به ایدز هستم ، لطفا مرا در آغوش بگیرید ، من شما را بیمار نمی کنم


یک معمای سخت و  جالب تصویری برای سنجش میزان هوش شما-شاید به ظاهر این معما یک معمای سرکاری به نظر بیاید.

لطفا با دقت به تصویر زیر نگاه کنید و به سوالات جواب دهید :


کدام دانشجو خسته و خواب آلود به نظر می‌رسد؟

کدامشان دوقلو می‌باشند؟

چند تا زن در عکس دیده می‌شود؟

چند نفرشان خوشحال هستند؟

چند نفرشان ناراحت می‌باشند؟

 

استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :

 
کامپیوتر مذکر است یا مونث؟

 

شما چه نظری دارید؟

یا

ادامه مطلب |

یارو نشسته

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت !

مرده یه کم آش بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش !

فته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا

مرگ : نه اصلا راه نداره ! همه چی طبق برنامست ! طبق لیست من الان نوبت توئه

مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر . . .

مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره ! توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت !

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت . . .

مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست و منتظر شد تا مرگ بیدار شه . . .

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ،  به خاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن

 


 

 

 

 

آری من یک مَردم.همان جنس قدرتمند آدمی.همان جنسی که نر است.غرور دارم.گویند غرورم بر بازوان خویش است.لطافتی در پوستم نخواهی یافت.صورتم پر از ریش است.رو سفید نیستم،من سیاهم.من مغرورم و دلسوزیت را نمی خواهم.حرفش را نزن.من صبر دارم اما شکیبا نیستم.گوش کن!من مثل تو زیبا نیستم.آری من مردم.گویند بی دردِ بی دردم.جوانم و پیشانیم پر از چین است.از بس که اخم کردم.ازمن نه گریه خواهی دید نه یک خنده.آری من همان مردم،لجباز و یک دنده.سرد و بی روح،میزبان یک میهمانم،یک کوه اندوه. در وجودم قطره ای احساس نیست.یک ذره میلم به بوییدن گل یاس نیست.سفر کن به اعماق قلبم.آنجا ازعشق بپرس.شک نکن که خواهند گفت عشق چیست؟آری تو خیال کن مرد این است و من همان مردم.مردی که مثل تو دردمند نیست.مثل تو عاشق نمی شود.ارزشمند نیست.همین است که گاهی به آسانی دل می بازم.چشمانم را می بندم و با پای برهنه و زخمی هم که شده می تازم،بدون خستگی،به سمت دنیای وابستگی،تا رسیدن می رسم اما تو را هیچ باکی نیست.چون مرد ارزشش را ندارد.چون تو خیلی زیرکی آری خیلی و زیرکانه،زود می فهمی که در وجودم ذره ای پاکی نیست.آری من خاکیم و تو پاکی.زیرا که حتی کفش تو خاکی نیست.آری من همان مردم.من از سنگم و این تویی که از آبی.صدایم گوش خراش است و همه می گویند تو یک غزل نابی.حتی کودک از من می ترسد.دست بر سرش می کشم.برایش همچو تنبیه یست.آری من مردم.جوان هم که باشم دستم پینه دارد.نمی دانی چقدر موهای سرم از سختی این روزگار کینه دارد.اما تو یک لحظه آن چارقدت را بردار و نشان بده که موهایت خینه دارد.من می دانم که مرا بی عاطفه می پنداری.چون که بی رحمم.چون که همیشه بر تو ظلم کردم.آری تو خیال کن من همان مردم.بی دردِ بی دردم.خنده ام از ته دل است و قاه قاه از ته دل می خندم.اما گوش کن که من از این جنسم.پایم را هم که بشکنند،کمرم راست است.راستِ راست.حتی اگر مُردم.اگر روزی خدا خواست.قبلش آنقدر سیلی خواهم زد که بگویند،این کیست که بی غم مرد؟که گونه هایش به سرخی لالهاست.آری شاید این هم از روی غرور است و اما...اما من مردم و این غرور را دوست دارم.شاید تو خواهی گفت که من بیمارم.به هیچ چیز جز خود اهمیت نمی دهم.هیچ وقت به تو گل بدون هیچ نیت نمی دهم.آری من مردم.دل دارم.درد دارد.اما درد دل نه.بی چاره نمی خواهد که ضعفش را ببینی.زانو خورده بر زمین مَردش را بینی.آه که چقدر سنگین است کشیدن این آه ها.چه راهی دارد مردانگی!چقدر بیراهه است این راه ها!این مرد بودن تا چه حد سخت است؟من مثل گلدانم و مردی یک درخت است...چه باید کرد؟؟این قرعه اندازی،بازی نامدار و سخت این بخت است.مرد آخر مرام است.مرد گریه نمی کند که می گوید حرام است.وای از آن روز که یک مرد بگرید.وای بدان روز!مرد ناله نمی کند گرچه مستغرق آلام است.مرد دوستی نمیکند و گر کسی را به دوستی برگزید،دیگر تمام است،پشتش را خالی نکرد تا زمانی که مُرد.خدا با فرشته شرط بست و این شرط بندی را هم ببرد.

 

یه روزی خودم و دلم عاشق یکی و دلش شدیم

ولی اون خودم و دلم رو از دلش روند

دیروز با یه دسته گل اومد دیدنم

با یه نگاه مهربون

نگاهی که سالها ازم دریغش می کرد

گریه کرد و گفت: 

دلش برام تنگ شده

ولی من فقط نگاش کردم

چون کاری نمیتونستم بکنم

فقط وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود

 

 

تست هوش ساده ای برای نشان دادن ضریب هوشی شما:
چنانچه مانکن را در حال چرخش به حالت ساعتگرد می بینید شما از نیمکره راست مغز خود استفاده می کنید، و چنانچه در خلاف جهت حرکت عقربه های ساعت می بینید از نیمکره چپ مغز خود استفاده می کنید. اگر بتوانید چرخش آن را در هر دو جهت ببینید ضریب هوشی شما بالای 160 هست!
تا لود کامل تصویر چند لحظه صبر کنید
.


توجه کنید که بعضی از افراد به هیچ عنوان قادر نیستند، جهت چرخش مانکن را در ذهن خود تعویض کنند. این افراد با اطمینان بالایی ادعا می کنند این مانکن فقط و فقط در یک جهت می چرخد. اما چنین نیست اگر برای لحظه ای به قسمت سایه مانکن و یا نوک انگشت پای مانکن توجه کنید، ممکن است بتوانید جهت چرخش را در ذهن خود تعویض کنید. روش دیگر برای تغییر جهت چرخش آن است که مستقیماً به تصویر نگاه نکنید، بلکه نگاه خود را کمی به سمت راست یا چپ منحرف کنید، به طوریکه تصویر تاری از مانکن را ببینید، حال در ذهن خود جهت حرکت را عوض کرده و تصور کنید مانکن در خلاف جهت قبل می چرخد.
معمولاً از هر 10 بار که به این تصویر نگاه می کنید، ممکن است فقط 2 بار قادر به تغییر جهت چرخش باشید.

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد